این همه چیز را در یک رویا آغاز کرد ... بله بله .. درست مثل این. در یک رویا، او رویای آن را رویایی کرد که الگوی جدید من روی میز دروغ بود و من شروع به دوختن به جای صبحانه کردم ... چه کسی فکر می کرد؟ .. زرافه بله، نه یک، بلکه یک بسته کامل یا گله یا ... به طور کلی، من نمی دانم که جمعیت زرافه ها نامیده می شود. بنابراین صبح من مجبور شدم صبحانه را لغو کنم و به تجسم خواب ادامه دهم. شما خودتان را درک می کنید - در حال حاضر ایده ها در سر یک دسته، چشم ها درخشش، دست نیاز به یک تجسم ... من یک طرح از حافظه را رسم ... بله، بله، من او را در یک رویا دیدم، بنابراین من فقط در کاغذ دیده می شود.
این برای محاسبه جزئیات، بزرگنمایی، انتقال به پارچه، برش، دوختن، پر کردن با سنتپ ها باقی می ماند. به عنوان یک نتیجه - اسلاید از دست ها، پاها، دم و گوش.
هنگامی که او همه چیز را دوخت کرد - پسر بیرون آمد، زخمی های زرد نشسته روی قفسه سینه را دید و گفت:
- استفاده می شود؟
- "Tyd" چیست؟ - من پاسخ دادم، شگفت زده شدم
- پس از آن لکه ها ناپدید شدند.
من مجبور شدم یک قلم مو را بگیرم و رنگ کنم و رنگ کنم و لکه های گمشده را بکشم، و در عین حال چشم ها، صوفاها، بینی ...
هر قطعه ای متفاوت است، زیرا زرافه های یکسان وجود ندارد.
و از آنجا که همه متفاوت، سپس همه و لباس شما. برای آنها عینک، که روسری، که شلوار، که کراوات ...
من یک شرکت صادقانه به مدت طولانی ماندم ... اما من از دست نمی دهم نکته اصلی این است که تمام زرافه های من به مردم خوب می روند و شادی و لبخند می زنند و همه چیز در رویا شروع شد ...
به اشتراک گذاشتن النا
منبع