کارشناسی ارشد مخفی

Anonim

کارشناسی ارشد مخفی

مرد کوچک نشسته کنار مادر. نفس نکشید به نظر می رسد چشم های دور بر روی دست مادرش. دهان باز صدا را منتشر نمی کند. نکات انگشتان کوچک به یک حمام فلانل رنگارنگ چسبیده است. در یک سر کوچک، هنوز چند افکار وجود دارد. اما او در حال انتظار است. در انتظار قلب محو شدن او در مورد رمز و راز است. رمز و راز از چگونگی قطعه تخت از مواد رنگی، جدا از بافت درشت با قیچی تیز، به دست آوردن یک فرم، تبدیل به شباهت به headdress، و در حال حاضر در کلاه وجود دارد. این می تواند بر روی سر شما پوشیده شود. شما می توانید یک گربه را در او پوشید. شما می توانید در عروسک یا سوسک خود قرار دهید. این را می توان در شن و ماسه از شن و ماسه کشید و آن را تحت تخت قرار دهید. شما می توانید ... شما می توانید آنچه را که خوشحال خواهد شد انجام دهید. اما چند چشم کوچک به نظر نمی رسید، آنها نمی توانند لحظه ای را که یک قطعه از پارچه تبدیل به چیزی زمانی که چیزی یک فرم، و شکل زیبایی. بچه بدون شک آن را معجزه کرد. اما او معجزه فوری را از دست داد. کی اتفاق افتاد؟ شاید زمانی که او یک یخ زدگی درخشان یا کتاب مقدس را از دست داد؟

***

زمان اجرا می شود این بی توجهی می شود بنابراین شکارچی سرقت می کند، که هنوز دیده نشده است، و نمی دانید چه چیزی از او انتظار می رود.

مامان به فروشگاه رفت افکار در مورد معجزه دوباره در یک سر کوچک ظاهر می شود. ناگهان درک می کند: "من حدس زدم! من می دانم چطور مهمترین چیز در معجزه - قیچی. " قیچی از جعبه خیاطی استخراج می شود. نگاه زنجیره ای مواد مورد نظر را پیدا می کند. بدون شک، گل زیبا است! کمی گلبرگ نازک بریده شده. اما قیچی کنار گذاشت! مهم نیست! در کار اصلی اصلی - ایده!

حوله آشپزخانه - چه چیزی می تواند خسته کننده باشد؟ اما ما آن را تشویق خواهیم کرد: یک گل آماده تهیه کنید. یک سوزن، کشیدن، کشیدن انگشتان نا آشنا، حتی قبل از خون.

خرید درب حوله آماده است! من مدیریت کردم. "مادر! مودم من مدیریت کردم!" مامان یک کیسه دست را آزاد می کند.

بقیه زمان قبل از شام، یک استاد کوچک در گوشه ای می گذرد. نه عادلانه! مامان کسی در آشپزخانه بر روی تلفن شکایت می کند: "پرده های جدید خراب شده. در مکان برجسته ترین. "

سوزن در شب پدر را پیدا می کند. او به تلویزیون نشسته و ناگهان پرش می کند. معلوم شد خنده دار، اما نه پد.

***

در درس کار، یک عروسک را دوخت. قیچی به یک معشوقه جدید مورد استفاده قرار گرفت و به راحتی برش داد. سوزن دیگر در انگشتانش گود نشد، اما شخصیت بد خود را نشان داد. به طور مداوم در حال سقوط از خط، او منحنی بخیه، موضوع گیج شده به گره ها و حلقه ها، به طور کلی، به زودی به عنوان قاتل خفه شده است. چهل و پنج دقیقه با این سوزن مضر چیست؟ PSHIK، و تنها. هیچ چیز امکان پذیر نیست خانه کار را گرفت. به پایان برسد.

خانه قبلا یک عروسک ساخته است. یک فکر درخشان آمد. او یک توله سگ را به عقب برگرداند تا یک جفت بال های براق را پشت سر بگذارد. مامان آن را دوست داشت

اما در کلاس، هر کس در عروسک خندید. نه بالاتر از بال. حتی کسانی که عروسک های خود را دوختند بسیار بدتر می شوند. معلم گفت که او خواسته است که یک عروسک را بخورد، نه سنجاقک. او Sveta Tarasov را بسیار ستایش کرد. کیسه ماشین! درزهای انتخاب شده! آفرین! و Sveta در درس حتی زمان لازم را نداشت. و خانه هایش - شهر مامان. آه، مهم نیست؟

***

موسسه پس از سخنرانی به خانه آمد. تنقلات Naskoro. گلدوزی ناتمام را برداشت. سوزن به مدت طولانی عادت کرده است و در انگشتان Deft گرفته شده است. با عرض پوزش، به نفع در محوطه بوم. پخته شده بر روی پا و لاک زدن خاکستری. آجر پشت آجر قلعه بیش از Vltava رشد می کند. "چه کسی به آن نیاز دارد؟ ارواح انجام می شود! " "و اگر؟ .." این طرح به سمت کنار گذاشته می شود. موضوعات به چشم گرفته شده است. نه با توجه به طرح نه در موضوع و قلعه به طور ناگهانی به زندگی می آید. ترس قبل از چشم نقاشی جنگ و مسابقات شوالیه. "من فردا اولگا را نشان خواهم داد. قدردانی خواهد شد. "

***

کار کار. قبل از عرق پنجم شام خانه تلویزیون اخبار. رقص در دست سوزن های بافندگی طولانی بلند. جوراب دخترانه Mochnatniki، به طوری که نه به سرزنش فرش. کودک در نزدیکی ایستاده است، نمی تواند درک کند که چطور همه چیز از یک توپ متراکم دور خارج می شود، چگونه شکل می گیرند. "احتمالا سحر و جادو!"

دیروز با یک دوست دختر، آنها تصویر زمینه را با قلم فلت نقاشی کردند. "بر روی آنها نقاشی جاسازی شده است!" - گفت: یک استاد کوچک. من به یاد می آورم که چگونه در گوشه ای برای پرده های ناهموار ایستاده بودم. لبخند زد سر تردید را بوسید

***

در آشپزخانه از فلپ ها. در کتری بافته شده با قلاب بافتنی از بقایای دوختن. و دوباره: "چه کسی به آن نیاز دارد؟ آیا واقعا هیچ وقت برای دادن نیست؟ " کلاه از مزرعه سقوط کرد. یکی از قدیمی ترین که در آن پوشیدن سوسک ها و عروسک ها. که او مادر را دوخت کرد. چنین لمس ساده به عنوان یک قطعه دوران کودکی، که آن را در دستان خود بود، لمس کرد.

یک دختر، درس های ساخت، از دانه ها آویزان می شود. "در تصویر؟" "اینجا زیبا نیست. من فکر می کنم بهتر خواهد بود. "

***

فروشگاه کوچک در یک سایت بزرگ. اخیرا افتتاح شد هیچ کس دیگر کالاها را نمی گیرد اما کسی می آید، به نظر می رسد. جهان نام های جدید: Scrapbooking، Quilling، Decoupage. سفارش! "می توانید انجام دهید؟" "می توان". "و همینطور؟" "من هم می توانم. اما بهتر است. " "من خیلی نیاز ندارم من نیاز دارم. " "باشه". چیزی کمی در روح می رود اما در آخرین لحظه دست یک زن و شوهر از سکته های ظریف اضافه می کند. اجازه دهید آن را!

***

ردیف جداول مانند میز. پشت سر آنها دانش آموزان. این کار از ریه ها نیست. "کار نمی کند". "سعی کن" "بغرنج. کار نخواهد کرد. من بهتر است، "یک جفت حرکات با دست، و تصویر روانکاری به یک شاهکار تبدیل می شود. "من هرگز موفق نخواهم شد!" "معلوم می شود! به خودتان اعتقاد داشته باشید! "

"نگاهی به آنچه من دارم!" - نوه یک بچه گربه را در یک دختر ثروتمند پاناما بکشید.

***

چشم را تامین کن انگشتان دست دیگر روشن نیست - آنها سوزن در نقاشی نیستند، نه سوزن آنها را پشت سر آنها می کشد. شوهرم پشت پشت خود را پشت سر گذاشت، به دنبال کار است: "شما سعی می کنید تا به شما این را برای شما بدهد." "برای سوزنکاری، جایزه نوبل نباید باشد،" یک نوه بزرگسال به صورت معتبر اعلام می شود. "هنگامی که همه چیز برای اولین بار اتفاق می افتد، پدربزرگ می شود.

جنگل بر روی تصویر سر و صدا با شاخ و برگ سبز است. به خاطر درخت، خرگوش نگاه کرد. نوه چشمانش را پاک می کند: "بیش از حد گرم".

***

در موزه بر روی دیوار بوم آویزان است. پسر با یک دختر دست ها را نگه می دارد. "بیایید برویم" او او را می خواند. "به کجا؟" "آنجا". آنها لبخند می زنند و به آنجا می روند. در جنگل دوزی شده. "مثل این؟" - افراد ناخوشایند ایستاده اند. آنها به طور خلاصه سطح نرم از تصویر را لمس می کنند، از طریق عینک برداشت می شوند.

راهنمای توضیح می دهد: "این اتفاق می افتد در اینجا،". "آنها فقط یکدیگر را دوست دارند." "آه، همه چیز روشن است" و آنها بیشتر می روند.

و آنها خوب نیستند که استاد یک عکس را از پارچه و موضوع ایجاد کرد، او آن را از ذرات روحش ایجاد کرد.

نویسنده انتخاب Oksana Volokina است.

منبع

ادامه مطلب